بسم الله الرحمن الرحیم
قصه ی عشق ما را بایستی با غروب یکسان دانست و با هوای ابری پاییزان
و با مرغی که به ناچار برای میله های بی احساس قفس نغمه سرایی می کند .
ماجرای غم انگیز ما را در محفل شمع و پروانه بایستی شنید
و در عمق لبخندهای پیوند خورده با اشک و در آه سوزان سینه های داغ دیده .
باز دلم هوای شلمچه کرده است ، باز از فرسنگ ها راه بوی عطر خاکریزهایش مستم می کند .
باز زوزه ی جانسوز باد غروبی اش در گوشم می پیچد .
باور کنید خودم هم دیگر خسته شدم ، همین که می آیم نفسی بگیرم و با شهر بسازم ،
همین که آرام آرام با زندگی روز مره ی دست اخوت می دهم ، نمی دانم
چه می شود که هنگام ِ هنگامه آنجا که می روم تا فصلی جدید را در بودنم رقم بزنم غم به سراغ می آید .
خدایا ، چاره ای ، درمانی ، راهی........
خودم هم می دانم که یک بیابان و چند خاکریز و یک غروب نمی تواند
این چنین هستی ام را به باقی بگیرد ، که بیابان بسیار است و خاکریز مشتی خاک و غروب کالایی که همه یافت می شود .
آری آنچنان اِنان وجودم را در کف دارد ، ارواح بلندیست که از مشتی خاک شلمچه ساختند.
قربان آن سکوتی که نیمه های شب پیچ و خم خاکریز ها را به آرامش حرکت ابر طی می کرد .
قربان آن اشکی که در پرتو منورهای عشق با لبخند عهد اخوت می خواند .
قربان آن انگشتی که وقتی بر ماشه بوسه می زد تمام کاعنات بر آن بوسه می زدند.
قربان آن نمازی که در سنگر شروع می شد و در بهشت به اتمام می رسید .
من اگر تا این اندازه از شلمچه می گویم برای این است که اینجا حماسه نیست ،
گذشت نیست ، ایثار ساده لوحی ست ، اینجا خوبی سبک ترین واژه و پاکی در پوکیست .
اینجا گناه استفاده از لذا ت جوانی ست ، خیانت به رفیق قاموس جاویدان است و پول هدف خلقت.......
اینجا محمود واژه ای گنگ و نامفهوم است ولی حاج جبار را همه می شناسند و دوستش دارند .
اگر گردی بر کفش هایش بنشیند هزار هزار جان نثار بر کفشهایش بوسه می زنند
و اگر خربار خربار خاک غریبی بر مزار محمود بنشیند حتی باد مسیر عبورش را عوض می کند .
برای این است که دلم تنگ شلمچه است......
ای شهیدان گمان می کردیم گذشت زمان هوای پاک سرزمین تان را از سرمان خواهد زدود ،
اما داغ فراق شما روز به روز بیشتر آبمان می کند .
ای شهیدان هنوز که هنوز است هر آب خنکی که می نوشیم به یاد لبهای خشکتان در شلمچه اشک می ریزیم .
هنوز که هنوزاست هر سوز سرمایی که حس می کنیم زودتر از همه یادمان در پی ستون های دشت ماهون می دود.
هنوز که هنوز است هر وقت غذایی می خوریم پیش از آن با خاطره های شیرین شما دعای سفره می خوانیم .
ای مردم ما همه خواهیم رفت شما می مانید و راه...
شما را به جان امام نگذارید یاد جبهه از یاد برود.....
شما را به خدا نگذارید یاد شهیدان در زمین غفلت زده به فراموشی سپرده شود ...........
پینوشت : برداشت از این متن با شما ....
شهادت نصیبتون
اللهم ارزقنا شهادت فی سبیل الله
شهدا ، التماس دعا ، حسابی
التماس دعا